جدول جو
جدول جو

معنی نیرنگ باز - جستجوی لغت در جدول جو

نیرنگ باز
حقه باز، حیله گر
تصویری از نیرنگ باز
تصویر نیرنگ باز
فرهنگ فارسی عمید
نیرنگ باز
(رَ صَ)
ساحر. جادوگر. (یادداشت مؤلف) ، چشم بند. حقه باز. مشعبد. (یادداشت مؤلف) ، مکار. حیله گر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نیرنگ باز
ساحر جادوگر، حقه باز مشعبد، مکار حیله گر
تصویری از نیرنگ باز
تصویر نیرنگ باز
فرهنگ لغت هوشیار
نیرنگ باز
مکار
تصویری از نیرنگ باز
تصویر نیرنگ باز
فرهنگ واژه فارسی سره
نیرنگ باز
جادوگر، حقه باز، حیله گر، شارلاتان، شعبده باز، فریبنده، محتال، مکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ گَ اَ تَ / تِ)
بازندۀ رنگ. در لهجۀ مردم خراسان به پارچه و یا جامه ای گویند که رنگش برود. رنگ رو. رجوع به رنگ رو شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ رَ)
شعبده بازی. شعبده گری. مشعبدی. تردستی. حقه بازی. عمل نیرنگ ساز. رجوع به نیرنگ ساز شود:
فغان زین چرخ کز نیرنگ سازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی.
نظامی.
شد از چشم فلک نیرنگ سازی
گشاد ابروی ها در دلنوازی.
نظامی.
به یک شعبده بست بازیش را
تبه کرد نیرنگ سازیش را.
نظامی.
- نیرنگ سازی کردن، گربزی و محتالی کردن. حیله گری کردن. غدر کردن:
به ماری چو من مهره بازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ صَ)
افسونگر. (آنندراج). ساحر، حیله گر. مکار. محتال. محیل:
چنین گفت ابلیس نیرنگ ساز
که جاوید زی شاد و گردن فراز.
فردوسی.
هم از جنگ و پیکار با خوشنواز
ز رای چنان مرد نیرنگ ساز.
فردوسی.
جهان دام داری است نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.
اسدی.
کسی کو به دنبال نیرنگ ساز
شتابید از راه خود ماند باز.
؟
، شعبده باز. (آنندراج) (ناظم الاطباء). شعبده گر:
مشعبد شد این خاک نیرنگ ساز
که هم مهره دزد است و هم مهره باز.
نظامی.
بفرمود قیصر به نیرنگ ساز
که پیش آرد اندیشه های دراز.
نظامی.
، چاره گر. مدبر:
به جای آر صد مرد نیرنگ ساز
بکن چاه وبر باد مگشای راز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ رَ)
عمل نیرنگ باز. رجوع به نیرنگ باز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
ساحری جادوگری، حقه بازی شعبده، مکاری حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرنگ سازی
تصویر نیرنگ سازی
ساحری جادوگری، حقه بازی شعبده، مکاری حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرنگ ساز
تصویر نیرنگ ساز
ساحر جادوگر، حقه باز مشعبد، مکار حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
لعب خدعةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نیرنگ بازانه
تصویر نیرنگ بازانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
Shiftiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
ความเจ้าเล่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
astúcia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
astucia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
przebiegłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
изворотливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
хитрість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
sluwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
مکاریت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
kelicikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
scaltrezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
עַרמוּמִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
狡猾さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
狡猾
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
ujanja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
교활함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
hilekârlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
Verschlagenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
चालाकी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیرنگ بازی
تصویر نیرنگ بازی
ধূর্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی